مفاد بیعتها در دل خود شواهد متعددی از بسترهای اجتماعی و سیاسی گذشته را جای داده است و در نتیجه میتوان آنرا ابزار مناسبی برای رسیدن به عینیت واقع رخداد قلمداد کرد. رخدادهای تاریخی که در اثر عوامل محیطی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در سیطرهی حاکمیت سازمان یافته برپا شده بود، مبتنی بر مفهوم شاخصی در فرهنگ سیاسی خویش بود که در قالب مفاد بیعت برجای ماند. بیعت یا حلف که نوعی منشور و اساسنامه ی حکومتی بود، به صورت عهدی بین حامیان و رهبران بسته می شد تا حوزه وظایف هر کدام مشخص باشد. بیعت ها در قبل و پس از اسلام اغلب دو کارکرد متفاوت داشتند. کارکرد اجتماعی قبل از اسلام و کارکرد سیاسی پس از اسلام. محورهای اصلی این بیعت های پس از اسلام را می توان در عدم برابری در توزیع عادلانه ی فرصتها و ثروتها در جامعه، بروز فاصله ی معنادار بین حاکمان و ارزشهای دینی، تلاش برای بازپروری ارزشهای کمرنگ شده در جامعه با دعوت مردم و حاکمان به عملکردن به دستورات وحیانی دانست که از جمله چالش های جدی و مورد توجه آن عصر بوده است و ظهور و بروز بیرونی آن به صورت جنبشهای اعتراضی تجلی می نمود. این تحقیق که در راستای مطالعه ی مفاد بیعتها در اسلام است، تلاشی توصیفی - تحلیلی در جهت بررسی زمینهای و بسترشناسی اجتماعی و سیاسی داده های مرتبط با هدف رسیدن به اطلاعات تاریخی و تبیینی صحیح تر از چیستی و علل انگیزشی جنبشها است.