تلازم اخلاق قدرت با عدالت در حکمرانی علوی و مقایسه آن با دیدگاه ماکیاولیسم

نویسنده

استادیار گروه فلسفه و حکمت اسلامی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد

10.22081/csa.2025.72889.1224

چکیده

در نگرش دینیِ اسلامی، قدرت و عدالت تلازمی ناگسستنی دارند؛ در حالی‌که در اندیشه ماکیاولی، با محوریت منافع و مقتضیات قدرت، این پیوند گسسته و اخلاق تابع مصلحت می‌شود. مسئله‌ اصلی این پژوهش آن است که آیا عدالت و اخلاق در حکمرانی می‌تواند بر بنیاد منافع و معیارهای خودْبنیاد انسانی شکل گیرد یا باید ریشه در مبانی الهی و فطری داشته باشد؟ ماکیاولی با پذیرش اصل «هدف وسیله را توجیه می‌کند»، رفتارهایی چون نفاق، فریب و خشونت را در جهت حفظ قدرت مشروع می‌داند؛ در مقابل، امام علی(ع) در نهج‌البلاغه، به‌ویژه در نامه‌های ۲۶ و ۵۳، بر شایسته‌سالاری، عدالت، مسئولیت‌پذیری، رعایت حدود الهی، مدارا با مردم و پایبندی به اخلاق حتی در مواجهه با دشمن تأکید دارد. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، با استناد به منابع اصلی اندیشه علوی، دیدگاه امام علی(ع) را در کنار نظریه ماکیاولی قرار داده و نشان می‌دهد که در حکمرانی علوی، قدرت نه‌تنها در تعارض با اخلاق نیست، بلکه در پرتو عدالت و دین معنا می‌یابد. در مقابل، اندیشه ماکیاولی با گسستن پیوند قدرت از اخلاق و عدالت، زمینه فروپاشی کرامت انسانی و زوال مشروعیت سیاسی را فراهم می‌سازد. در نهایت نشان داده شد که الگوی علوی، الهی، اخلاق‌محور و انسان‌ساز است و در برابر الگوی ابزاری و منفعت‌گرای ماکیاولی قرار دارد.

کلیدواژه‌ها